نشست بررسی زمینه های فکری، فرهنگی «قضایای اخیر زاهدان»

folder_openاخبار
comment2 دیدگاه

نشست بررسی زمینه های فکری، فرهنگی «قضایای اخیر زاهدان» برگزار شد.

در این نشست که با حضور اعضای موسسه فرهنگی ملت ابراهیم علیه السلام و جمعی از فعالین فرهنگی در دفتر موسسه برگزار شد، حجت الاسلام و المسلمین حاجی اسماعیلی مدیریت محترم موسسه به بیان زوایای مختلف حوادث زاهدان در یک ماه اخیر پرداختند.

متن زیر مشروح سخنان حجت الاسلام حاجی اسماعیلی در این نشست می باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین انه خیر ناصر ومعین وصلی الله علی سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد وعلی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما حجة بن الحسن روحی و ارواح العالمین له الفداء

مقدمه ای کوتاه

در مورد قضیه زاهدان،دو اتفاق افتاد:

اول اینکه در ۸مهرماه بعد از نماز جمعه ،حمله ای به پاسگاه رخ داد و طبق گزارش صدا وسیما، گروه های تجزیه طلب مثل جیش الظلم از آن حمایت کرده و مسئولیت این حمله را به عهده گرفتند.

دوم اینکه در پنجشنبه(۵ مهرماه) هفته گذشته شورای تامین استان در قالب بیانیه ای اعلام کرد عده ای بیگناه توسط نیروی انتظامی کشته شده اند و فرمانده کلانتری و فرمانده انتظامی زاهدان مقصر شناخته شده وعزل شدند.

وقتی این دو روایت را کنار هم می گذاریم ذهنمان درگیر می شود که قضیه چیست؟ ابتدا نقل شد گروهک ها نقش داشتند و بعد گفتند عده ای بیگناه کشته شدند و مقصرین را عزل می کنیم.غیر از این دو ،روایتهای بسیاری هم نقل شد از طرف جریانهای مختلف مخصوصا جریان مکی و مولوی عبدالحمید.یک آشفتگی شدیدی که متاسفانه هنوز هم وجود دارد حتی بعد از بیانیه شورای تامین استان.سوالی که برای همه از جمله قشر حزب اللهی بوجود آمد اینست که بالاخره کدام درست است .حمله به پاسگاه توسط گروهکها یا مقصر بودن نیروی انتظامی در کشتن مردم؟

در این جلسه قرار است مبتنی بر عدل و انصاف سخن بگوییم حتی در قبال مخالفینمان.لذا سعیمان اینست که تا وقتی نسبت به صحت قضیه ای اطمینان پیدا نکرده ایم آنرا بطور قطعی بیان نکنیم و اگر شک داشتیم نسبت به آن،اعلام می کنیم.انتظار داریم به دلیل این امر،شما هم ما را متهم به جانبداری نکنید و با عدل و انصاف قضاوت فرمایید.

قضیه زاهدان ابعاد فراوانی دارد اعم از امنیتی،سیاسی،اجتماعی و فرهنگی.فضای امنیتی به ما ارتباطی ندارد.آنچه در اینجا مطرح می شود فضای اجتماعی و فرهنگی است.

گفتیم که روایتها در قضیه زاهدان مختلف است ولی ما طبق خطی که نماینده محترم ولی فقیه حاج آقا محامی بیان کرده اند، پیش می رویم.

نکته بعدی اینکه هر چه مطرح می شود در این جلسه بنا به مشاهدات عینی و چندین سفر به زاهدان و جلسات و اسنادی است که دست ما رسیده است.

نکته پایانی هم اینکه دوستان کمک کنند برای روشن شدن موضوع و روایتی صحیح در این باره. چون فضای موجود می تواند به جنگ مذهبی منتهی شود.اگر کوچکترین جنگ مذهبی”شیعه-سنی”رخ دهد خطرناک خواهد بود.هنر ما در جنگ با داعش هم این بود که ابتدا داعش را از اهل سنت جدا نموده و سپس برخورد کردیم. در همین قضیه زاهدان ببینید اتحادیه جهانی علمای مسلمان که مساله اش فلسطین است،بیانیه داد.اینها مهم است و خطرناک.اصلا ممکن است در اثر این اتفاقات، غزه به ایران بگوید سلاحهایی که با آن اهل سنت کشته می شوند را نمی خواهیم! در نتیجه همه جبهه مقاومت ضربه می خورد.

انصافا اگر شخصیتی مانند مقام معظم رهبری تدبیر های ایشان را نداشتیم، شعله ور شدن جنگ مذهبی بعید نبود زیرا زمینه های آن در دو طرف موجود است. دشمن هم روی این سرمایه گذاری بسیاری کرده است.

اما اصل مطلب:

مساله زاهدان از قضیه چابهار در اوائل شهریورماه شروع شد..پروژه مهسا امینی در سیستان و بلوچستان و زاهدان جواب نداد چون مردم آنجا متدین اند و حجاب برایشان مهم است.لذا هیچ همراهی و تظاهراتی در این رابطه شکل نگرفت.ولی اتفاقی که در چابهار افتاد،ناموسی بود.قتلی ناموسی رخ داد و خانمی کشته شد و تحقیقات برای یافتن قاتل آغاز شد.

دختر ۱۵-۱۴ساله(بلوچ) به عنوان مظنون توسط سرهنگ کلانتری انتظامی چابهار چند مرتبه مورد بازجویی قرار گرفت. این دختر به خانواده اش می گوید که در نیروی انتظامی توسط سرهنگ کوچکزایی که سیستانی و شیعه است برایم اتفاقاتی افتاده. برادر او متهم به ارتباط و قتل آن خانم بوده. برای همین اظهارات دختر و بازتاب آن تلاشی برای فرار از اتهام قتل و به حاشیه بردن آن پرونده قلمداد می شود.

البته اینکه نیروی انتظامی و کلانتری ها مورد اتهام قرار بگیرند چیز عجیبی نیست.بالاخره یک طرف مجرم است یا متهم و در پی آنست که خودش را نجات دهد.

حال یا اتهام ناموسی می زند یا اتهام رشوه می زند.یک عده هم تحریک می کنند.از طرفی همزمانی این جریان با فوت مهسا امینی،باعث شد جدی تر دنبال شود همچنین موجب می شود مسئولین امر دچار اشتباه محاسباتی شوند و آن را صرفا فضا سازی رسانه ای و شایعه بدون اساس بدانند.

اولین بار این قضیه را شخصی بنام مبین بلوچ در پیج اینستاگرامش منتشر کرد(اساسا اینکه شبکه های معاند اولین بار این خبر را انتشار دادند،دروغ است) بعد پیجهای ضدانقلاب از صفحه این شخص این خبر را برداشتند و پخش کردند.

قضیه توسط مسئولین نیروی انتظامی استان رد می شود و آن را تکذیب می کنند. نیروی انتظامی و امنیتی اعلام کردند که صبر کنید قضیه در حال بررسی است.به مولوی ها هم همین را گفتند(نفر اول مرجعیت اجتماعی در آنجا مولوی ها هستند و در حدود ۳۸۰نماز جمعه در سیستان وبلوچستان برگزار می شود چون نمازجمعه را واجب می دانند.پس مولوی ها یک فرصت مناسبی برای گفت وگو با مردم دارند) شما خطبه های مولوی عبدالحمید را هم که مشاهده کنید می بینید در نمازجمعه دوهفته قبل از قضیه زاهدان،ایشان قضیه مهسا امینی را قطعی می داند و می گوید نیروی انتظامی باید عذرخواهی کند ولی در مورد قضیه چابهار می گوید مسئولین در حال بررسی موضوع اند.

با توجه به شناختی که نسبت به بلوچستان داشتیم،میدانستیم این قضیه پتانسیل ایجاد یک آشوب بزرگ را دارد.چون بلوچ نسبت به ناموسش حساس است. مخصوصا که طرف قضیه، نیروی انتظامی است که صابونش به تنشان خورده بود!

در قضیه چابهار،شورای تامین جلسه گرفت.مصوب شد که نیروی انتظامی باید برای مردم و معتمدین توضیح دهد.ولی نیروی انتظامی توضیح نداد!حاج آقا محامی نقل کردند که نیروی انتظامی در واکنش به این مصوبه گفت:ما به اینها باید توضیح دهیم؟!ما در موضع اقتداریم.ما نظامیم!

توجه داشته باشید همانگونه که دوگانه ی شیعه و سنی در سیستان پررنگ است، دو گانه ی قومیت هم وجود دارد.قومیت بلوچ و سیستانی.لذا این مساله بسیاردرعمل وصحبتها پررنگ می شود.نیروی انتظامی می گوید چرا باید توضیح دهم؟!خب اگر خطایی نکردید،توضیح دهید.

این توضیح،داده نشد.حاج آقا محامی هم گفتند که اگر توضیح داده می شد کار به اینجا نمی کشید.

قضیه در حال بررسی بود و همان موقع هم نهادهای دیگر گفتند احتمالا اتفاقی افتاده و تعرضی صورت گرفته است!

در قضیه چابهار ما سه فرض داریم:۱-تعرض ۲-تجاوز ۳-تخلف

مشخص شد که تجاوزی صورت نگرفته است و پزشکی قانونی هم این را رد کرد.تعرض ظاهرا اتفاق افتاده.اما چند تخلف هم صورت گرفته:

اولا:بدون حکم دادگاه، فرمانده انتظامی  آن دختر را احضار و بازجویی کرده است.

ثانیا: دراتاق با آن دخترخانم خلوت کرده است. و موارد دیگه ای که تخلف محرز است

ذهن ها درگیر شده بود و توضیحی هم داده نشد.با توجه به تقابلهای قومیتی در آنجا،سوءظن و بعضا پدرکشتگی هم وجود دارد که در این مورد به آن دامن زده شد.مولوی ها هم سکوت کرده بودند.

بهترین کار این بود که یک کمیته تحقیق و بررسی متشکل از معتمدین و نیروی انتظامی و نهادهای دیگر تشکیل می شد.ولی وقتی فضا را مبهم می گذارید و توضیح هم نمی دهید و طرف مقابل هم امید به توضیح شما ندارد و فکر می کند قرار است حقش ضایع شود،واکنشش طبیعی است.

قضیه می گذرد تا مولوی جوان و جویای نامی بنام عبدالغفار نقشبندی(پدرش امام جمعه راسک است) که به عنوان سلبریتی در میان اهل سنت آن منطقه معروف است،گفت من با خانواده این دختر صحبت کردم و تجاوز صورت گرفته است.همه چیز به هم ریخت و در چابهار اغتشاشاتی بوجود آمد.

مولوی عبدالرحمان چابهاری بخش زیادی از این اوضاع را آرام کرد.(مولوی عبدالرحمان از لحاظ علمی و جایگاه در سطح مولوی عبدالحمید است ولی ایشان در چابهار است. شخصیتی برجسته دارد و وحدتی است.صوفی است و گرایشات اهل بیتی دارد)

بعد از این اتفاق،سرهنگ طاهری فرمانده نیروی انتظامی استان بیانیه ای داد که در این قضیه به یک نیروی پاکدست نیروی انتظامی اتهام زده شده است.

البته حرف عبدالغفار نقشبندی قطعا اشتباه بود و ایشان در این اغتشاشات و کشته ها دخیل است چون بی دلیل مردم را تحریک کرد و باید با ایشان هم برخورد قضایی صورت بگیرد.

قضیه چابهار گذشت تا رسیدیم به روز جمعه۸مهرماه.قبل از روز جمعه،مولوی عبدالحمید اظهار نظر قطعی در مورد چابهار نکرده بود.حتی همان روز جمعه هم تحریک خاصی از طرف او صورت نگرفت.نماز جمعه تمام شد(نماز جمعه در عیدگاه برگزار می شود.فضای باز و بزرگی است که از نظر اهل سنت نباید مسقف باشد. در فاصله حدودا ۶۰۰ متری مسجد مکی واقع شده است.

چون اهل سنت نماز جمعه را واجب می دانند،خیلی شلوغ می شود و چندین هزار نفر شرکت می کنند)مردم از مصلی بیرون آمدند.کلانتری آن طرف خیابان و نزدیک عیدگاه بود.عده ای رفتند به سمت پاسگاه.در اینکه چند نفر بودند،گزارشات متفاوت است.پاسگاه هم شروع به تیراندازی کرد.عده زیادی کشته شدند.آمار مجموع کشته ها نزدیک به ۵۰نفر است و حدود ۲۰۰نفر زخمی.برخی کشته را در روستاها دفن کردند و تحویل پزشکی قانونی ندادند. وکل جنازه هایی که تحویل پزشکی قانونی شده ۲۱ عدد هست.

به دلیل تعارض‌های قومیتی می ترسیدند تحویل دهند.در مورد زخمی ها هم همینطور.می گفتند ما می ترسیم زخمی ها رابه بیمارستان ببریم چون اینها زابلی اند و ما را می کشند!لذا تعدادی از زخمی ها را به یزد و کرمان فرستادند!(درگیری در ابتدا مسلحانه نبود.صدای تیراندازی که بلند شد عده ای هم آمدند ببینند چه خبر است.که تعداد زیادی کشته شدند) مسئله اینجاست که عده ای نمازگزار در مصلی کشته شدند.

در حالی که از کلانتری به مصلی دید مستقیم وجود ندارد ولی تیراندازی کور صورت گرفته که حتی در مصلی افرادی بیگناه کشته شدند. البته احتمال اینکه ممکن است یک عده به دنبال کشته سازی باشند،وجود دارد. ولی طبق اعلام شورای تامین،افراد بیگناهی توسط نیروی انتظامی کشته شده اند.قضیه تا شب طول کشید.تایکی دو روز بعد جو امنیتی برقرار بود.حتی بعد از این ماجرا ماشین پژویی آمد و مردم در صف نانوایی را به رگبار بست.

صدا وسیما اعلام کرد درگیری پاسگاه،کار جیش العدل بود در حالی که بطور قطع در این ماجرا ،گروهکی دخیل نبود.

نکته:مردم بعد از نماز جمعه نافله می خوانند و نافله را واجب می دانند.در حال خواندن نافله بودند که صدای تیراندازی بلند میشود.در همین اثناء صدا وسیما ی استان به مولوی عبدالحمید گفتند که شما بیایید و مردم را آرام کنید.مولوی عبدالحمید هم با شبکه استانی هامون مصاحبه کرد و مردم را دعوت به آرامش کرد. این کار بسیار در آرام کردن فضا موثر بود.

بعد از مصاحبه، تیتر زدند که آقای عبدالحمید “اغتشاشگران” را محکوم کرد!این کار صداوسیما بنزینی بود روی آتش دفتر مولوی عبدالحمید تکذیبیه داد که چنین حرفی نزده است.همین تکذیب در رسانه ها منعکس شد و دوباره آشوبی ایجاد کرد.

در پاسگاه چه اتفاقی افتاد؟

طبق پروتکل ها،ابتدا باید هشدار داد و بعد باید تیر هوایی زد و بعد تیراندازی به کمر به پایین و بعد از آن کمر به بالا.در حالی که تعداد زیادی تیر به سر و سینه شان اصابت کرده است!در بین کشته ها زن و کودک و معلول هم وجود دارد.اگر حمله به کلانتری مسلحانه بوده چرا هیچ یک از افراد کلانتری نه کشته شده اند نه زخمی؟با اینکه افراد وارد کلانتری شده اند و حتی خودرویی را به آتش کشیده اند.

اگر هم کسانی مسلح بودند،چرا به آنها شلیک نکردند؟چرا کسی که وارد شد از پایین درب و آنرا باز کرد را نزدند؟چرا مردم آن طرف خیابان را زدند؟در فیلم ها هم هست که یکی از نیروهای کلانتری زاویه را اندازه گیری می کند و شلیک می کند! در فیلم ها در میان کسانی که درب کلانتری هستند فقط دو نفر مسلح هستند که کاملا ناشی تیراندازی می کنند انگار فیلم طنز می بینید طرف وقتی تیراندازی می کند رویش را بر می گرداند انگار می ترسد.

ولی با این حال به اینها تیراندازی نمیشود و به نظرم اگر درب کلانتری از کشته ها پشته ساخته می شد کسی حرفی نمی زد ولی به کسی که به راحتی وارد کلانتری میشود بنزین میکشد و ماشین داخل کلانتری را آتش می زند ولی به او تیراندازی نمی شود!

بعد قضیه کشیده می شود به جلوی مسجد مکی در خیابان خیام و بعد آقای هاشمی در آنجا شهید می شود.بعد از آن تا شب درگیری ها ادامه پیدا می کنداماکن عمومی ، بانک ها ساختمان بیمه سلامت درمانگاه نزدیک مسجد مکی همچنین چهارراه رسولی و پاساژ(نزدیک ۶۰-۵۰مغازه که اکثر آن مال اهل سنت بود) به آتش کشیده می شود.

وقتی شلوغ می شود معلوم نیست چه کسی چه کار کرده است.اینکه پاساژ را اشرار آتش زده اند یا خود بلوچ ها تا مثلا به گردن نظام بیندازند یا اینکه برخی از شیعیان تندرو این کار را کرده اند.مشخص نیست.حتی کسی که مردم ایستاده در صف نانوایی را به رگبار می بندد معلوم نیست کیست و چون ذهنیت منفی وجود دارد،می گویند کار امنیتی ها بوده است! از طرفی برخی افراد کینه به دل دارند مثل بعضی خانواده های اعدامی ها و …

چند احتمال در مورد کار کلانتری وجود دارد:

۱-اینکه ترسیده بودند .

۲-اینکه ممکن است افرادی نفوذی باشند!

مشکلی که وجود دارد این است که برای مردم، اتفاق پیش آمده مقابل کلانتری روشن نیست و فیلم هایی از رسانه های بیگانه منتشر شده که ذهنیت ها و بد بینی هایی را ایجاد کرده است. جا دارد نیروی انتظامی با انتشار فیلم های کلانتری ابهامات را برای عموم مردم برطرف نماید تا مورد سوء استفاده معاندین قرار نگیرد و موجب تحریک عموم مردم نشود.
نیروی انتظامی اگر به سرعت در مورد سرهنگ چابهاری توضیح میداد شاید این قضایا به این شکل پیش نمی آمد.

بیانیه ای که آمد از وزارت کشور آمد که فشار آوردند و اصلاحش کردند و شد چیزی که منتشر شد.تا لحظه آخر مقاومت بود بر سر این بیانیه و دیر هم منتشر شد.پیامی که اینها القاء می کند اینست که نظام کوتاه آمده است!

مساله ی بعدی اینست که این طرف می گوید حمله صورت گرفته و در طرف مقابل هم بخاطر اینکه تبیین خوبی صورت نگرفته،آقای مولوی عبدالحمید کاملا از فضا استفاده کرد. در این سالها مولوی عبدالحمید تا حدودی منزوی شده بود.یکی بخاطر انتخابات مجلس که دو نفر شیعه در زاهدان رای آوردند که بی سابقه بود. یکی هم بخاطر حمایتش از آقای رئیسی.چون مولوی عبدالحمید حدود ۲۵سال فقط از اصلاح طلبان حمایت می کرد. دیگری هم مواضع او در مورد کرونا بود. او شخصی اصلاح طلبانه دارد و از این جریان به خوبی استفاده کرد.حرفش هم این بود که عده زیادی از بلوچهای بیگناه کشته شدند. این ذهنیت در همه مردم استان بوجود آمد که نظام، بلوچها را کشت!

در این قضیه اولین گروهی که از آقای عبدالحمید حمایت کرد احزاب اصلاح طلب استان بودند.بعد از آن هم معتمدین و بزرگان طوائف اعلام حمایت کردند.سپس مولوی ها هم آمدند(همان فیلمی که منتشر شد و امام جمعه میرجاوه، مولوی عبدالحمید را امیرالمومنین خطاب کرد)

آقای عبدالحمید به شدت انسان زیرکی است.البته طرف مقابل هم بهانه های خوبی به دست او می دهد که منتهی شد به مظلوم نمائی های و اتهام به نظام در مورد نبود آزادی و در خطبه نماز جمعه.بالاخره این همه کشته و زخمی که از طوائف مختلف بودند،ذهنیت هایی ایجاد می کند(حضرت آقا که به کردستان رفته بودند فرموده بودند آیا به خانواده های اعدامی و کومله سر می زنید؟جواب دادند خیر.فرمودند که اینها مجرم بودند ولی خانواده شان که گناهی ندارند)این کینه ها آرام آرام بوجود می آید.در جلسه ای هم که با حضورمولوی عبدالحمید و حاج آقا محامی در منزل یکی از معتمدین برگزار شد،مولوی عبدالحمید خواسته ای داشت.این که باید از مردم دلجوئی شود.چطور در قضیه مهسا امینی،رئیس جمهوراز تاجیکستان تماس گرفت و از خانواده او دلجوئی کرد.چرا یک نفر در قضیه زاهدان تسلیت نگفت؟بالاخرعده ای بی گناه در مصلی کشته شده بودند.خب بیانیه یا تسلیتی منتشر می کردید.

از طرفی هم حاج آقای محامی گفتند که چند روز بعد از واقعه،بیانیه ای ۱۴بندی به صدا وسیما استان دادم تا در تلویزیون پخش شود و اوضاع آرام شود.صدا وسیما از این ۱۴بند فقط همان بندی که آقای محامی از نیروی انتظامی تشکر کرده بود را پخش می کند!!چیزی که متبادر می شود در استان اینست که نماینده ولی فقیه که باید نقش پدری داشته باشد برای شیعه وسنی،اینگونه جانبداری می کند.(الان هم جوسازی سنگینی بر علیه آقای محامی وجود دارد)

بعد از بیانیه شورای تامین،باز هم می بینیم هر کسی فضای خودش را دنبال می کند.یک حس بی اعتمادی پررنگی مشاهده می شود.

مولوی عبدالحمید و جریان مکی به این نتیجه رسیده اند که اگر سمبه شان پر زور نباشد،طرف مقابل حرفشان را نمیشنوند.از طرفی هم می داند ناامنی اگر از یک حدی بیشتر شود، برای خودشان هم بد می شود.

در سال ۷۶ که خاتمی رئیس جمهور شد،به زاهدان رفت.مولوی عبدالحمید را کنار خود نشاند در ماشین و دوری در شهر زدند.یعنی یک نفر را آرام آرام برجسته کردند تا بتوانند بعدا از او رای بگیرند.الان هم در هر انتخاباتی کاندیداها به مسجد مکی می روند. یکی از انتقاداتی که به آقای رئیسی می کنند همین است که ما دست شما را گرفتیم چرا شما دست ما را نگرفتید؟!

ما به این آقایان دولت گفتیم به  آنها وعده ندهید .رفتند قول دادند او هم حالا از این فرصت استفاده می کند و وعده ها را طلب می کنند.

شخصیت آقای مولوی عبدالحمید از لحاظ فقهی،حنفی است.گرایشات صوفیانه دارد که با وهابیتی که در استان وجود دارد متفاوت است.ما مشکلمان با ایشان سیاسی است.(حتی داعش می خواست او را ترور کند که خنثی شد.در قضیه گروهکها و داعش،هیچ حمایتی از آنها توسط عبدالحمید وجود ندارد و کمترین میزان جذب به داعش را سیستان و بلوچستان دارد)ایشان بسیار زیرک است.

جمعه قبل از ۸مهرماه جلسه ای با حضور آقای محامی و عبدالحمید برگزار شد. آقای محامی به مولوی عبدالحمید می گوید شما چرا اپوزیسیون هستید؟ مولوی عبدالحمید می گوید من اپوزیسیون نظام نیستم. می دانم اگر این نظام نباشد ما هم نخواهیم بود چون نظام بعدی قطعا نظامی اسلامی نیست.ولی من گرایشاتم اصلاحطلبانه است.

خب شما ببینید اصلاح طلبان شیعه در قضیه مهسا امینی یا موارد مشابه چگونه رفتار کردند.حس قومیتی هم که به آن اضافه کنید،رفتارمولوی عبدالحمید را درمی یابید.ولی نباید در تحلیلهایمان این جریان را تکفیری بدانیم.مولوی عبدالحمید به هیچ وجه شیعه را تکفیر نمی کند.شخصیت او شبیه مقتدی صدر است در اینکه مطالبه گری می کند و ابراز قدرت می کند.در تعامل با او سیاست و کیاست لازم است.

در بیانیه شورای تامین علاوه بر تسلیت به مردم عزل مسئول کلانتری وفرمانده انتظامی شهرستان زاهدان بود که انجام شده شعبه قضایی هم در دادسرای عمومی و هم دردادسرای نظامی تشکیل شده است. فرمانده انتظامی استان هم قرار است تغییر کند.

به نظر میرسد با این بیانیه و پذیرش قصورهای ماموران انتظامی از طرف نظام موجب جلب اعتماد عمومی مردم شده و از بروز حوادث بدتر جلوگیری می کند. به شرط انکه در پیگیری ها جدیت صورت بگیرد.

در آخر باید بگوییم که روشن شدن قضیه مستلزم تشکیل کمیته حقیقت یاب است و مشاهده فیلم های کلانتری و…ولی مساله اصلی بر سر این روایت یک طرفه است که ما بخواهیم اینها را با گروهکها و وهابیت یکی بدانیم و بگوییم نظام هیچ تقصیری نداشته است.البته نظام مقصر نبوده ولی افرادی هستند که مقصرند. لذا آن روایتهایی که نقل شده از مساله،درست نیست.همانطور که آقای محامی گفته اند که کوتاهی هایی شده و باید از مسیر خودش حل شود.اما چه کسی پیگیر حل آن است؟اینها به دشمنی دامن می زند.یادداشتهایی هم که منتشر می شود حاکی از آنست که گویا نظام کوتاه آمده.در حالی که کوتاه نیامده بلکه اشتباه افراد را پذیرفت که ازقضا باعث اعتماد افراد به  نظام می شود.

والسلام

Tags:

اخبار مرتبط

2 دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید

  • چرا متن، توی اوج تموم شد؟ یهو باتری خالی کرد؟
    واقعا جلسه همینطوری تموم شد یا سانسور کردید؟

    پاسخ
    • سلام علیکم. ممنون از حسن توجه جنا‌ب‌عالی. با توجه به حساسیت موضوع جلسه، متن فوق با در نظر گرفتن ملاحظات منتشر شده است و طبیعتا تمام مباحث مطرح شده نیست.

      پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست